ایلیاایلیا، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره

دنیای زیبای ایلیا

دنیای زیبای پسرم

پسری مامان امروز روز چهارم است که به مهد کودک می رود وقتی خواستم به مربی تحویلش بدهم خیلی گریه کرد وای چقدر سخته با بچهات با گریه خداحافظی کنی مخصوصا من که باید  ۴۰ کیلومتر  از شهرم دور بشم تا  به محل کارم  برسم  (اونم اگه برسم  وتصادف نکنم) ایلیا عزیز برای مامان د عا کن که انتقالیش جور بشه  تا بتونه نزدیک تر به تو باشه ... پسری عزیز مامان داره برات برنامه قشنگی تنظیم می کنه از روی وبلاگ اموزشی نابغه های کوچک اما من دوست ندارم تو نابغه بشی دوست دارم  اول از هرچیز از زندگیت لذت ببری و اونو خیلی دوست داشته باشی  دوست دارم تو مسیری قرار بگیری که بعد وقتی بزرگ شدی  حسرت گذشته را نخو...
28 شهريور 1391

نگهداري ايليا

خاله ستاره قراره از اول ماه تا مهر ديگه نياد من موندم تو را كجا ببرم ديروز رفتم بهترين مهد كودك شهر كه خيلي تعريفش را مي كردن را ببينم اما چه جايي يه خونه تاريك  كه پر شده از كاغذهاي رنگي وانواع كاردستي ها و ....  مربي هايي كه لباس هاي تيره مي پوشن و چهره بهم ريخته كه بنظر من بچه نمي تونه به راحتي باهاشون ارتباط برقرار كنه ... كلاسي  كه گفتن بچه هاي زير دو سال را نگه مي دارن حدود ۲ در ۵ متر مربع بود اتاقي باريك كه ۵  گهواره هم گذاشته بودن داخلش كه فضا را خيلي كوچكتر مي كرد وقتي ازش پرسيدم چند تا ني ني تو اين سن نگه ميدارين گفتن ۱۳ تا سرم سوت كشيد اسباب  بازي هايي هم كه بچه بايد باهاشون بازي كنن خيلي...
28 شهريور 1391

البوم عکس سه ماه پنجم ایلیا بلبل

امروز پسری عزیز مامان ۱۵ ماه ۳ روز شه و من خیلی خوشحال که دارم بزرگ شدن پسری رو می بینم  ایلیا عزیزم ۲ روز پیش یعنی ۲۴ برای اولین بار به من گفتی مامان ومن چقدر ذوق کردم اولین باری هم که گفتی بابا ۲۲ فروردین بود  که همزمان ابله مرغان گرفته بودی الهی مادر مریضی تو نبینه چقدر سختی کشیدی پسرم می خواهم عکس هایی که تو این چند وقت گرفتم  برای یادگاری واست بگذارم ایلیا کنار سفره هفت سین ۹۱ البوم عکس سه ماه پنجم ایلیا بلبل دلفارد روستاهیست اطراف شهرمون که مامانی عاشق اونجاست وتابستونهای دوران کودکی ونوجوانیش را اونجا گذرونده پسری انشالله حتما برات خاطرات اونجا را تعریف می کنم دلفارد ۱۳ بدر ۹۱   ...
28 شهريور 1391

وقتی مامان نتونه تصمیم گیری کنه

ایلیا جونی تصمیم های بزرگی برات دارم اما نمی دونم از کجا شروع کنم  یکبار تصمیم گرفتم برات تراشه های الماس را بخرم که یادت بدهم بعد پشیمون شدم گفتم چه لزومی داره نی نی من بتونه بخون شاید کارهای مهمتری باشه که بتونه انجام بده بعد  رفتم برات مدادشمعی ورسم بزرگ گرفت که نقاشی کنی دیدم  خیلی علاقه نداری بیشتر دوست داری خودکار بابایی رابگیری و دفتر کتاباش رو خط خطی کنی  یا اینکه واست پازل گرفت اما بجای بازی می کنی تو دهنت کاغذ روش می خوری من مجبورمیشم که ازت بگیرم  الان رفتم تو این فکر که برات برنامه ریزی کنم اما واقعا نمی دونم از کجا شروع کنم ؟(الان هم دارم در مورد فعال کردن نیم کره راست مغز تحقیق می کن...
28 شهريور 1391

بازي حلقه ها

ديشب ايليا حدود ساعت ۱۲ شب خوابيد منم خوشحال كه  برم بخوابم اما هنوز ۱۵ دقيقه نگذشته بود ديدم عزيزم بيدار شده داره گريه مي كنه اخه هر موقع بيدار بشه كسي كنارش نباشه گريه مي كنه نمي دونم چرا ؟(بايد بررسي كنم اگه به نتيجه اي رسيدم اينجا مي گذارم ) خلاصه بعد از حدود يك ساعت نق نق كردن شارژ شارژ شد شروع كرد بازي كردن حدود ساعت ۳ من حلقه ها را دادم بهش ديدم اي بابا اين كه داره باهاشون قشنگ بازي مي كنه مرتب مي كنه نمي دونين چه خوشحال شدم وتعجب كرده بودم باباش را از خواب بيدار كردم گفتم ببين پسري داره خودش حلقه ها را مرتب مي كنه اونوم شروع كرد به دست زدن براي عزيزمون بعدشم هي ايليا جان اينو را درست ميكرد خودش دست مي زد مي خواست ماهم&nbs...
28 شهريور 1391

اولين انتخاب اسباب بازي ايليا

چه حس خوبي داره وقتي پسر كوچولوت خودش اسباب بازيش را انتخاب كنه ايليا عزيز من، ماماني زياد برات اسباب بازي البته فكري وهمچنين كتاب خريده اما دو شب گذشته كه وقتي رفته بودم دكتر بعدش  وقتي من اومدم با هم رفتم در مغازه و تو اولين اسباب بازي را خودت انتخاب كردي چقدر خوشحال شدم البته مثلش قبلا برات خريده بودم اما  خرابش كرده بودي حدود دو ماه قبل اما حالا اين وسيه براي من يه چيز ديگه است مخصوصا وقتي با هاش تاتي مكني همراه خودت مي بريش ماماناي خوب من به اين نتيجه رسيدم كه بعضي اسباب بازي ها را بچه ها دوست ندارن يا هنوز زوده براشون و يا بلد نيستند بازي كنن خيلي اصرارشون نكنيم براي اين بازي مثلا ايليا با قوط...
28 شهريور 1391

كارگاه آموزشي كودك ومامان

تو شهر ايليا من هيچ جاي سرگرمي براي هم سن سال هاي ايليا وجود نداره فقط پارك رو باز كه  روزه ها خيلي گرمن و براي ايليا خيلي خوب نيست اخه اگه بخوره زمين چي ؟؟؟؟؟؟؟ يه عصر گفتم ايليا راببرم خانه بازي كه فقط اسباب بازي هاي بادي داشت اما وقتي رسيدم اونجا ديدم تخليه كردن احتمالا براش صرف نداشته كلي تو ذوقم خورد بعد از چند وقت يه فكر به ذهنم خورد گفتم برم امتياز موسسه كودك ومامان را بگيرم يه جايي درست كنم هم گارگاه هاي اموزشي ويژه كودك ومادر باشه هم يه جاي بازي جهت افزايش خلاقيت كودكان وهم مكان شادي براي برگزاري تولد نمي دونم چقدر موفق بشم اما خيلي اميد دارم يه مقدار از درامدشم نذر كردم كه به كودكاني كه بيماري هاي خاص دارن كمك بشه ايلي...
28 شهريور 1391

اولین پیاده روی مامان وایلیا ناز

پسرم خوشگلم نازم عاشقتم  روز شنبه ای با همدیگه از خونه خودمان رفتیم خونه خاله نعیمه خیلی تو راه بهمون خوش گذشت و تو اولین باری بود که این همه راه می رفتی( تاتی می کردی) ای خدا دوست داشتم بغلت کنم اونقدر بوست کنم تا لپت قرمز قرمز شه ایلیا من البته اینقدر با ذوق راه می رفتی وهر چند دقیقه که چشمت به سنگ های بزرگی می افتاد خم می شدی می خواستی بکنی تو دهنت وای میبایست به زور ازت بگیرم  یا تو راه یه تراکتور دیدیم چقدر با تعجب نگاه می کردی بهش  و بچه های کوچه که داشتند دوچرخه سواری می کردن وباز تو به تماشا انها مشغول بودی پسرم دست به نوشتن من خوب نیست یعنی از همون اول ادبیات من ضعیف بوده بخاطر همین جمله فعل مفعولش جور نمیشه  ...
28 شهريور 1391

شخصیت پردازی در کودکان!

من تازه امروز درباره شخصیت پردازی در کودکان کمکی اشنا شدم واطلاع چندانی ندارم داشتم سرچ می کردم این مطلب را دیدم کمی به فکر رفتم و گفتم شاید بدرد بقیه هم بخوره براتون گذاشتم و در  موردش بیشتر  تحقیق می کنم اگه چیزی شما بلد بودین یا می تونستین کمک کنم خوشحال می شم برام بفرستین... الکسیس کارل, فیزیولوژیست برجسته فرانسوی, برنده جایزه نوبل 1913 کتابی را با عنوان انسان موجودی ناشناخته است را به رشته تحریر در آورد. این کتاب بعد از بررسی‌های فراوان در مورد انسان به این نتیجه می‌رسد که انسان موجودی ناشناخته است.   این ناشناختی به اعتقاد بسیاری از صاحب نظران از لحاظ شخصیتی دوره ای بسیار تعیین کننده به ...
28 شهريور 1391

بازی آسیا بچرخ

سلام عزیزم دوست درام و عاشقتم پسر گل مامان دو روز باهات بودم و اداره نبودم خیلی بهم خوش گذشت چون کنار گل پسرم بودم  ایلیا مامانی هنوز سرما خوردگیت هم خوب نشده من خیلی دوست دارم زود زود خوب بشی و باهات بازی کنم اخه شایدم خودم یاد بچه گی هام افتادم هی دلم بازی می خواهد دیشب من وبابا و ایلیا گلی با هم بازی آسیا بچرخ را بازی کردیم کلی خندیدیم مخصوصا وقتی می گفتیم آسیا بشین نمی نشستی دست ما را می کشیدی یعنی پاشین ادامه بدهین ...... ایلیا جون عاشقتم دوست عزیز یه مقاله پیدا کردم در خصوص کاربرد شگفت انگیز بازیهای بومی ایرانی در رشد اجتماعی کودکان جالبه ببیین   http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=929352 ...
28 شهريور 1391