وقتی مامان نتونه تصمیم گیری کنه
ایلیا جونی تصمیم های بزرگی برات دارم اما نمی دونم از کجا شروع کنم یکبار تصمیم گرفتم برات تراشه های الماس را بخرم که یادت بدهم بعد پشیمون شدم گفتم چه لزومی داره نی نی من بتونه بخون شاید کارهای مهمتری باشه که بتونه انجام بده بعد رفتم برات مدادشمعی ورسم بزرگ گرفت که نقاشی کنی دیدم خیلی علاقه نداری بیشتر دوست داری خودکار بابایی رابگیری و دفتر کتاباش رو خط خطی کنی یا اینکه واست پازل گرفت اما بجای بازی می کنی تو دهنت کاغذ روش می خوری من مجبورمیشم که ازت بگیرم الان رفتم تو این فکر که برات برنامه ریزی کنم اما واقعا نمی دونم از کجا شروع کنم ؟(الان هم دارم در مورد فعال کردن نیم کره راست مغز تحقیق می کنم)
گاهی دلم میگیره اخه تو نزدیک هامون کسی نیست تو این فکر ها باشه یا بتونه راهنماییم کنه خصوصا برای کارگاه مادر وکودک کسی را نتونستم پیدا کنم که بشه رو کمکش حساب کرد مخصوصا خودم هم نمی دونم دقیقا چه می خواهم واز کجا به کجا باید برسم شاید این نوشته یه جور دلتنگی باشه
ایلیا گلی فقط این را می دونم که خیلی خیلی دوست دارم باید برات بیشتر از اینها فقط بگذارم