ایلیاایلیا، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 15 روز سن داره

دنیای زیبای ایلیا

دنیای زیبای پسرم 4

ایلیا جونی دو شب جدا از من روی تخت خودت خوابیدی شب اول خیلی اضطراب داشتم برات یه ایه الکرسی خوندم گفتم خدا خودت مواظب پسری من باش شب دوم راحت تر ازت جدا شدم اما وسط شب که بیدار شدی گریه کردی خودم هم اومدم کنارت خوابیدم چکار کن مامان طاقت جدایی را نداره دیشب هم که دوباره کنار خودم خوابیدی نصفه شب بیدار شدی بدونی که چشمات را باز کنی جیغ زدی گفتم بخواب پسرم من کنارتم تو هم چشم های نازتو بستی خوابیدی نمی دونم ایا می تونم تو را از خودم جدا کنم و شب ها جدا بخوابی یا نه فکر کنم قبل از هر چیز باید خودم را عادت بدهم که بدون نگاه کردن به تو چشم هایم راببندم و بخوابم. پسری عادت کردی با شنیدن اهنگ می رقصی  مخصوصا همراه اهنگ های خاله شادونه که ...
15 مهر 1391

البوم عکس 3 ماه ششم

ایلیا عزیزتر از جان ببخشید دیر عکس هاتو گذاشتم 18 ماهگیت مبارک برای دیدن بقیه عکسهات به ادامه مطلب برو.... بازی اقا ایلیا با سرباز(یکی از سوغاتی های که دایی رسول  از مکه برات اورده البته به علت خرابکاریت کمرش شکست سرش هم جدا شده)    الهی مادر اشکتو نبینه   دلفارد شمال جنوب ایران   ابشار دلفارد (البته اینجا فقط رودخانه ان است)   ایلیا با بابا حاجی   سفر به روستای رمون       گیر کردن ایلیا گلی زیز مبل   سفر به ساردو  اینهم دردل پیرمرد روستایی با بابا صادق ج...
8 مهر 1391

دنیای زیبای پسرم 3

ایلیا عزیزم مادر به فدای چشم های بادومیت بره دوست دارم این چند روزها واقعا شیرینتر از قبل شده ای هر روز کارهای جالب تری می کنی از رقصیدن با شنیدن کوتاهترین اهنگ  تا بوس های ناغافلی که نصیب من و بابا می کنی فعلا که داری عدالت را رعایت می کنی  یکی من ویکی بابای عزیزت ... یه مدت برات انیمشن های انگلیسی می گذاشتم دیدم خیلی بهشون وابسته شده بودی مرتب گوشیمو می گرفتی اشاره می دادی که برات بذارم بعد یه دوست خوب (ساحل جون مامان هیوا وباگش تو پیوند ها هست  )گفت برات نذارم منم نذاشتم اولا موبایل خیلی ضرر داره برات دوما هنوز زوده برات که بخواهی انگلیسی یاد بگیری فعلا عزیز مامانی باید بتونی همین زیون مادری را یاد بگیری ... کلما...
28 شهريور 1391

دنیای زیبای پسرم 2

پسر عزیز تر از جانم  اینو  همیشه به یاد داشته باش هر زمان که کسی  با رفتارش یا حرف هایش  و یا هر چیز دیگه ای پسر منو غمگین کرد بدون هیچکس به سگ مرده  لگد نمی زند بدان لابد ادم خیلی مهمی هستی که دیگران بهت حسادت می کنن و می خواهن خودشون را خالی کنن  می خواهن وقتی تو بزرگ شدی یا موفق بگن من  به این لگد زدم  مثل همکار من  که برای بزرگ کردن خودش هر کاری میکنه برای کوچک کردن من روز اول ماه رمضان امسال کاری با من کرد  که اشک من تا تو اداره بودم قطع نشد اما وقتی بابات با  رامش خاصی گفت کسی به سگ مرده لگد نمی زند  پس بذار اون فکر کنه واقعا ادم بزرگی است اروم شدم ...
28 شهريور 1391

پسرم

شعر پسرم :محمد تقی گوهری   پسرم روشنی نور دو چشمان منی دوستت دارم بهترین  هدیه ای از جانب یزدان منی دوستت دارم پسرم تاج سرم ای که تویی مونس  تنهایی بابا(مامان) روح من جان من و شادی دوران منی دوستت دارم پسرم لحظه میلاد تو هرگز نرود از یادم غنچه نورس من ،باغ و گلستان منی دوستت دارم پسرم تا تو باشی دو جهان در نظرم فردوس است عشق دیرین منو نیمه پنهان منی دوستت دارم پسرم شادی تو موجب آرامش دنیای من است شادمان زیست نما جانی وجانان منی دوستت دارم پسرم گوهر شیدا همه ایام کند شکر به درگاه خدا بودنت خواست خدا بود چو ایمان منی دوستت دارم   ...
28 شهريور 1391

دنیای زیبای پسرم

پسری مامان امروز روز چهارم است که به مهد کودک می رود وقتی خواستم به مربی تحویلش بدهم خیلی گریه کرد وای چقدر سخته با بچهات با گریه خداحافظی کنی مخصوصا من که باید  ۴۰ کیلومتر  از شهرم دور بشم تا  به محل کارم  برسم  (اونم اگه برسم  وتصادف نکنم) ایلیا عزیز برای مامان د عا کن که انتقالیش جور بشه  تا بتونه نزدیک تر به تو باشه ... پسری عزیز مامان داره برات برنامه قشنگی تنظیم می کنه از روی وبلاگ اموزشی نابغه های کوچک اما من دوست ندارم تو نابغه بشی دوست دارم  اول از هرچیز از زندگیت لذت ببری و اونو خیلی دوست داشته باشی  دوست دارم تو مسیری قرار بگیری که بعد وقتی بزرگ شدی  حسرت گذشته را نخو...
28 شهريور 1391

نگهداري ايليا

خاله ستاره قراره از اول ماه تا مهر ديگه نياد من موندم تو را كجا ببرم ديروز رفتم بهترين مهد كودك شهر كه خيلي تعريفش را مي كردن را ببينم اما چه جايي يه خونه تاريك  كه پر شده از كاغذهاي رنگي وانواع كاردستي ها و ....  مربي هايي كه لباس هاي تيره مي پوشن و چهره بهم ريخته كه بنظر من بچه نمي تونه به راحتي باهاشون ارتباط برقرار كنه ... كلاسي  كه گفتن بچه هاي زير دو سال را نگه مي دارن حدود ۲ در ۵ متر مربع بود اتاقي باريك كه ۵  گهواره هم گذاشته بودن داخلش كه فضا را خيلي كوچكتر مي كرد وقتي ازش پرسيدم چند تا ني ني تو اين سن نگه ميدارين گفتن ۱۳ تا سرم سوت كشيد اسباب  بازي هايي هم كه بچه بايد باهاشون بازي كنن خيلي...
28 شهريور 1391

البوم عکس سه ماه پنجم ایلیا بلبل

امروز پسری عزیز مامان ۱۵ ماه ۳ روز شه و من خیلی خوشحال که دارم بزرگ شدن پسری رو می بینم  ایلیا عزیزم ۲ روز پیش یعنی ۲۴ برای اولین بار به من گفتی مامان ومن چقدر ذوق کردم اولین باری هم که گفتی بابا ۲۲ فروردین بود  که همزمان ابله مرغان گرفته بودی الهی مادر مریضی تو نبینه چقدر سختی کشیدی پسرم می خواهم عکس هایی که تو این چند وقت گرفتم  برای یادگاری واست بگذارم ایلیا کنار سفره هفت سین ۹۱ البوم عکس سه ماه پنجم ایلیا بلبل دلفارد روستاهیست اطراف شهرمون که مامانی عاشق اونجاست وتابستونهای دوران کودکی ونوجوانیش را اونجا گذرونده پسری انشالله حتما برات خاطرات اونجا را تعریف می کنم دلفارد ۱۳ بدر ۹۱   ...
28 شهريور 1391