ایلیاایلیا، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره

دنیای زیبای ایلیا

دنیای زیبای پسرم 3

1391/6/28 10:53
758 بازدید
اشتراک گذاری

ایلیا عزیزم مادر به فدای چشم های بادومیت بره دوست دارم این چند روزها واقعا شیرینتر از قبل شده ای هر روز کارهای جالب تری می کنی از رقصیدن با شنیدن کوتاهترین اهنگ  تا بوس های ناغافلی که نصیب من و بابا می کنی فعلا که داری عدالت را رعایت می کنی  یکی من ویکی بابای عزیزت ...

یه مدت برات انیمشن های انگلیسی می گذاشتم دیدم خیلی بهشون وابسته شده بودی مرتب گوشیمو می گرفتی اشاره می دادی که برات بذارم بعد یه دوست خوب (ساحل جون مامان هیوا وباگش تو پیوند ها هست  )گفت برات نذارم منم نذاشتم اولا موبایل خیلی ضرر داره برات دوما هنوز زوده برات که بخواهی انگلیسی یاد بگیری فعلا عزیز مامانی باید بتونی همین زیون مادری را یاد بگیری ...

کلماتی که گل پسری تا به امروز  گفته

بابا

مامان

اب باز

بای بای (وقتی میبینه که داریم می رویم بدونی ما بگیم دستش می بره بالا و بای بای می کنه)

نی نی

پپه

بعضی وقت ها  هم دای(دایی) هم میگه

همینها الان تو ذهنم هستن راستی بازی اسیا بچرخ را خیلی دوست داری می خندی مخصوصا وقتی سه نفری دست هم رو می گیریم می خونیم اسیا بچرخ می چرخم تند تر بچرخ می چرخم اسیا بشین می شینم اسیا پاشو پا نمیشم جون عمه جون پا نمیشم جون خدا جون پا میشم و البته بعد از چند بار چرخیدن دیگه اقا ایلیا  سنگین روی زمین میشینه اسیا پاشو ها هم جواب نمی ده تا اقا پسری انرژی بگیره بعد پا میشه

بازی کلاغ پرپر هم باهات بازی می کنم

بازی بعدی که باهات انجام می هم بازی حیواناته

کلاغه میگه قار قار

هاپو میگه هاپ هاپ

گربه مگی میو میو

مرغه میگه قد قد

خروسه میگه قوقولی قوقو

و کلی تو میخندی و من باید برات صدا در بیارم ....

عاشق سه چرخت هستی دیروز رفتی سوار شدی و گریه که بریم  دده خلاصه مجبور شدیم دیروز بریم تو محلهمون دور بزنیم بعدشم رفتیم خونه عمه طلعت جون

و البته آب بازی کردنت همچنان پابرجاست و در هر ساعت از شبانه روز درخواست اب بازی کردن راداری دیشب حدود ساعت 1:30 دست منو میکشدی می گفتی اب باز حالا من باید بتو چی بگم هان هان ....

راستی امروز روز اخری که میری مهد کودک چون خاله ستاره قراره از فردا بیاد تو خونه از تو نگهداری کنه  نمی دونم باید خوشحال باشم یا ناراحت از این لحاظ که دیگه نمی تونی با بچه های همسنت بازی کنی قلدر بازی سرشون در بیاری و شایدم گازشون بگیری (اینا را خالهات تو مهد میگن که انجام می دهی) وهمچنین غذا خوردنت که بهتر شده ناراحت و از این طرف دیگه خیالم راحته  تو دیگه اذیت نمیشی و مجبور نیستی از خواب بیدار شی که بری بهر حال مطمئن هستم خاله ستاره بیشتر بهت میرسه خوشحال

پسرم تاج سرم همه وجودم عاشقانه دوستت دارم

 

+ نوشته شده در  یکشنبه نوزدهم شهریور 1391ساعت 8:20  توسط حسنا مامان ایلیا  |  یک نظر
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

زری مامان مهدیار
5 مهر 91 8:35
ممنون که پیش ما اومدید
خدا پسر نازنینتون رو حفظ کنه عزیزم
حسنا جان یه پیشنهاد
این کلماتی که ایلیای گل می گه رو ضبط کن و توی وبلاگش بذار تا صدای نازنینش رو بشنویم



ممنون عزیز باشه راست میگی این جور برای خودش هم یادگاری خوبی هست