ایلیا قلدر شده
چند وقتی هست اقا ایلیا ما یکم قلدر شده دیشب وقتی تو مهمونی 3 تا از بچه ها را مجروح کرد به فکر افتادم پی گیر کارش بشم اگه بچه ام کتک بخوره خیلی راحتر از ان هستم که بچه های دیگه را بزنه وای که چه حس بدی هست بحرحال نمیشه که مهمونی نرفت یا بچه را تنبیه کرد اخه بچه 2 ساله که خیلی چیزها را متوجه نمیشه به نظر خودم اگه اقا ایلیام دایره لغاتش زیاد شه بتونه کامل حرف بزنه خیلی از مشکلات منم حل میشه دیگه راحت می تونه منظورش بگه دیگه گاز نگیره (البته من فقط امیدوارم)
گاهي والدين بسيار آرام و خونسرد از قلدري و برخي رفتارهاي فرزند خود بسيار تعجب مي کنند. چنين والديني اغلب تصور مي کنند که فرزندشان نمي تواند با همسالان خود کنار بيايد و راه هاي برقراري ارتباط صحيح با بچه هاي ديگر را بلد نيست. به عنوان مثال فرزند آن ها در واکنش به نزديک شدن يک کودک ديگر جيغ مي کشد، موهايش را مي کشد، او را هل مي دهد و يا مي زند. اين رفتارها براي والديني که نحوه صحيح برخورد با وي را نمي دانند، بسيار نگران کننده است.
به نوشته سايت «Parenting» همه کودکان تا حدي در دوران رشد و تکامل خود نسبت به ديگران رفتارهاي تهاجمي بروز مي دهند.
کودکي که چشم خرس عروسکي اش را درمي آورد، مي خواهد همين کار را با کودک ديگري بکند! کودکان نمي دانند قدرت خود را چگونه بايد کنترل کنند و حتي با آن چه کنند. آن ها توان درک «علت و معلول» و توان درک «درد» ديگران را ندارند.
به همين دليل يک کودک قلدر ممکن است ناگهان به سمت کودک ديگري حمله ور شود و به بهانه گرفتن اسباب بازي اش توسط او، هلش بدهد يا بزند، کودکان در سنين پايين نمي دانند که چگونه عصبانيت خود را نشان دهند و چون نمي توانند حرف بزنند، از توانايي فيزيکي براي نشان دادن عصبانيت خود استفاده مي کنند.
به علاوه بايد به خاطر داشت که هر کودکي سرشت خاصي دارد. بعضي کودکان آرام و ساکت مي نشينند و برخي پرتحرک تر و فعال تر هستند و همين بچه ها هم بيشتر به تهاجم به ساير کودکان گرايش دارند. در طول زمان کودک ياد مي گيرد که خودش را کنترل کند و همبازي خوبي براي ساير بچه ها باشد.ميگنا دات آي آر.والدين مي توانند کودک فعال خود را مديريت کنند و مهارت هاي مورد نيازش را به وي آموزش دهند. اين نکته ها شايد به بسياري از والدين کمک کند که بتوانند کودک خود را در مواقع قلدري بهتر مديريت و کنترل کنند.
*وقتي تهاجمي رفتار مي کند و به سمت کودکان ديگر حمله مي برد، او را تنها نگذاريد، کنارش بنشينيد و حرکاتش را اصلاح کنيد. وقتي با دست کودکي را هل مي دهد، دستش را بگيريد و آرام روي دست کودک مقابل بکشيد و به او ياد دهيد که چگونه با دوستش رفتار کند. وقتي کودک ديگري را نيشگون مي گيرد بگوييد «دردش مي گيرد، بهتر است با هم بازي کنيد».
اگر نمي تواند خودش را کنترل کند او را از ساير بچه ها به طور موقت جدا کنيد و پس از مدتي دوباره برگردانيد و آموزش ها را تکرار کنيد.
*به او نوازش و نازکردن را بياموزيد و بارها و بارها با او اين کار را تمرين کنيد.
*سعي کنيد اسباب بازي هاي خشن را از دسترس او دور کنيد. طبيعي است که اگر اسباب بازي خشن در دسترس او باشد، به بازي هاي خشن گرايش پيدا مي کند.
*رفتارهاي او را توضيح دهيد. مثلا وقتي کودک ديگري را هل مي دهد: «بگوييد تو از دوستت عصباني هستي چون اسباب بازي ات را گرفت».
*او را تشويق کنيد که احساساتش را به صورت کلمه بيان کند و نه با حرکت خشن. به عنوان مثال بگوييد: وقتي عصباني مي شوي، بهتر است بگويي عصباني هستم تا ديگران متوجه شوند. حتي کودکان کم سن و سال هم مي دانند عصبانيت يعني چه
* به ديگران بگوييد که کودکتان تهاجمي رفتار مي کند چون هنوز ياد نگرفته است احساساتش را به درستي بيان کند. تاکيد کنيد که بچه ها را دوست دارد و به تدريج ياد مي گيرد که با بقيه مهربان باشد.
به خاطر داشته باشيد که فراگيري مهارت هاي اجتماعي زمان زيادي مي برد و صبوري، درک و هدايت شما، به کودک کمک مي کند تا اين مسير را بهتر و سريع تر طي کند.
منبع :خراسان
************************************************************************
بازي زير براي كودكان 2 تا 3 ساله است و به مهارت خاصي نياز ندارد.
مهارت موردنياز: به مهارت خاصي نياز ندارد.
سن مناسب براي اين بازي: 2 تا 3سالگي.
وسايل موردنياز: به وسيله خاصي نياز ندارد.
اهداف: آشنايي با احساسات، هيجانات و تقويت مهارتهاي كلامي. شايد شما هم بچههايي را ديده باشيد كه از موضوعي عصباني هستند ولي حاضر به صحبت درمورد آن نيستند؛ يا خوشحالند ولي نميتوانند آن را بيان كنند.
حتي ممكن است شما بخواهيد با آنها در اين موارد صحبت كنيد اما آنها منكر اضطراب يا ترسشان شوند. اين مسئله دلايل گوناگوني دارد. يكي از دلايل آن آشنانبودن بچهها با احساسات خودشان است.
روش:
* روبهروي كودكتان با كمي فاصله روي زمين بنشينيد؛ طوري كه او بتواند كاملا صورت شما را ببيند.
* براي شروع از احساسات ساده و ملموستر استفاده كنيد؛ مثل خوشحالي، عصبانيت يا ترس. احساساتي مثل خجالتكشيدن، احساس گناه يا حسادت را – كه براي كودك خيلي ملموس نيست – براي مراحل بعدي يا سنين بالاتر بگذاريد.
* حالت صورت خود را به شكلي كه كاملا نشاندهنده احساس موردنظرتان باشد دربياوريد. مثلا در عصبانيت اخم كنيد، چشمانتان را كمي گرد كرده و دهانتان را بسته نگه داريد، سپس از كودكتان بخواهيد كه حدس بزند شما چه احساسي داريد.
* بعد از آنكه كودكتان حدس زد – بدون دادن جواب درست – داستاني را تعريف كنيد كه در آن، اين احساس به شما دست داده است. به عنوان مثال، شما قيافه خنداني داريد، پس داستانتان ميتواند درمورد گرفتن هديه يا يك نقاشي از كودكتان باشد.
در رابطه با داستان، توجه داشته باشيد موضوعاتي را مطرح كنيد كه براي كودكتان ملموس بوده و او نيز آنها را تجربه كرده باشد.
* بعد از تعريف داستان، درمورد احساس مطرحشده با كودكتان صحبت كنيد؛ درمورد موقعيتهاي ديگري كه ميتوانند اين احساس را ايجاد كنند. سعي كنيد از اتفاقات چند روز گذشته – كه براي او افتاده – استفاده كنيد. نكته مهم ديگر – كه بايد در رابطه با آن صحبت شود – نحوه برخورد صحيح با اين احساس است. به عنوان مثال زماني كه از موضوعي ميترسيم، چه كارهايي ميتوانيم انجام دهيم كه ترسمان كمتر شود يا انجام چه كارهايي اشتباه است.
مثلا صحبت با يك بزرگتر ميتواند به ما در پيداكردن راهحل براي ترسمان كمك كند ولي جيغكشيدن يا فرار فايدهاي ندارد.
* در مرحله بعد، نوبت كودك است كه با تغيير حالت صورت، براي شما معما طرح كند.
همشهری
****************************************************************************
ده راه براي ايجاد اعتماد به نفس در كودك شماتاریخ نگارش: 16/3/1389دفعات مشاهده: 36859 |
|
ايجاد اعتماد به نفس در كودك ممكن است دشوار به نظر برسد. اما احساس ارزش فردي پايههاي آيندهي فرزندتان را پي ميريزد، زماني كه بايد چيزهاي تازه را به تنهايي تجربه كند. جين نلسون، درمانگر خانواده در كاليفرنيا و يكي از نويسندگان سري كتابهاي انضباط مثبت ميگويد « اعتماد به نفس نتيجهي احساس تعلق است، باور به اين كه ميتوانيم، و دانستن اين كه همكاريهايمان را ارزش مينهند و قدر ميدانند».
نلسون ميگويد «همان طور كه هر پدر يا مادري ميداند، اعتماد به نفس تجربهاي گذرا است. گاهس احساس خوبي درباره خودمان داريم و گاهي نداريم. چيزي كه واقعا ميخواهيم به كودكانمان ياد بدهيم مهارتهاي زندگي مثل انعطاف پذيري است». هدف شما در مقام والد، اطمينان خاطر از اين است كه فرزندتان غرور و احترام به خود را در درون خود و همين طور ايمان به توانايي خود در مقابله با چالش هاي زندگي را رشد داده است. در اينجا ده استراتژي ساده كه به شما در تقويت اعتماد به نفس كودكتان كمك ميكند آورده ميشود:
بي قيد و شرط عشق بورزيد
اعتماد به نفس كودك وقتي شكوفا ميشود كه نوعي علاقه بي قيد و شرط را ببيند، عشقي كه ميگويد «دوستت دارم، هركه باشي و هرچه انجام بدهي». وقتي كودكتان را صرفنظر از توانايي هايش، مشكلاتش، اخلاقش، يا قدرتش ميپذيريد، به او بيشترين كمك را ميكنيد. بنابراين، او را در عشق خود غرق كنيد. او را تا ميتوانيد بغل كنيد، ببوسيد و به پشتش بزنيد و فراموش نكنيد به او بگوييد كه چقدر دوستش داريد. وقتي مجبوريد در موردي به او تذكر بدهيد ، به او بفهمانيد تذكر شما در مورد رفتارش است و نه خودش . مثلا، به جاي اين كه بگوييد «خيلي پسر شرّي هستي. چرا درست نميشي؟ به او بگوييد، «لطفا تو خونه فوتبال بازي نكن. فوتبال بازي بيرون از خونه است».
توجه كنيد
وقتي را براي توجه كامل به كودك خود كنار بگذاريد. اين بسيار به احساس اعتماد به نفس كودك شما كمك مي كند چون به او اين پيغام را ميدهد كه شما فكر ميكنيد او مهم و ارزشمند است. حتما نبايد وقت زيادي باشد؛ فقط چند لحظه كه وقتي ميخواهد با شما حرف بزند، دست از سركشي به صندوق پست ميكشيد يا تلويزيون را خاموش ميكنيد تا جواب سوالش را بدهيد. با او ارتباط چشمي برقرار كنيد تا معلوم باشد كه واقعا داريد به چيزي كه ميگويد گوش ميدهيد. اگر وقتتان كم است، بدون ناديده گرفتن نيازهايش اين نكته را به او بگوييد. بگوييد «خب همه اتفاقهاي تمرين فوتبال را برام تعريف كن، بعد كه تموم شد بايد برم شام درست كنم».
محدوديتها را يادش بدهيد
چند قانون منطقي براي كودك خود وضع كنيد. مثلا، اگر به او ميگوييد كه موقع دوچرخه سواري در خيابان بايد كلاه سرش بگذارد، اجازه ندهيد بدون كلاهش به خانه دوستش برود. اگر بداند كه بعضي قوانين خانوادگي نقشِ روي سنگ شده اند، احساس امنيت بيشتري ميكند و به زودي بر طبق انتظارات شما زندگي خواهد كرد. فقط بكوشيد واضح و باثبات باشيد و نشان دهيد كه به او اعتماد داريد و از او انتظار داريد كه كار درست را انجام دهد.
از ريسك كردنهاي سالم استقبال كنيد
كودكتان را به كشف چيزي تازه، مثل خوردن غذايي متفاوت، يافتن دوستان تازه، يا اسكيت سواري تشويق كنيد. با اين كه هميشه احتمال شكست وجود دارد اما بدونريسك كردنموفقيت هم به دست نمي آيد. پس به كودك خود اجازهي تجربههاي كم خطر را بدهيد و در مقابل تقاضاهاي او در دخالت خود مقاومت كنيد. مثلا سعي نكنيد به محض اين كه از خواندن كلمهاي دشوار احساس ياس كرد، او را «نجات» دهيد. پريدن وسط كار او و گفتن اين كه «خودم ميكنم» او را وابسته بار ميآورد و اعتماد به نفس ِ او را كم ميكند. شما با برقراري تعادل در نياز به حمايت از او و نياز او به تجربه كردن كارهاي تازه اعتماد به نفسش را شكل خواهيد داد.
اجازه بدهيد اشتباه كند
البته يك جنبه حق انتخاب دادن و خطر پذيري اين است كه كودكتان در معرض اشتباه قرار ميگيرد. اينها درسهاي باارزشي براي اعتماد به نفس كودكتان هستند . بنابراين اگر كودكتان با وقت تلف كردن در اتاق خوابش از اتوبوس مدرسه جا مانده است، او را تشويق كنيد كه بينديشد دفعه بعد چطور رفتار كند بهتر است. به اين ترتيب اعتماد به نفسش صدمه نميبيند و خواهد فهميد كه گاهي ميشود اشتباه كرد. دانيل مير، استاديار آموزش ابتدايي در دانشگاه ايالت سان فرانسيسكو ميگويد اگر خودتان اشتباه كرديد، به آن اعتراف كنيد. پذيرش و اصطلاح اشتباهات پيغام قدرتمندي به فرزندتان ميرساند و پذيرش مشكلات را براي كودك آسانتر ميكند.
از اتفاقات مثبت تجليل كنيد
همه تشويق پذير هستند، بنابراين سعي كنيد چيزهاي خوبي را كه كودكتان در روز انجام ميدهد با صداي بلند اعلام كنيد. مثلا به پدرش بگوييد «پيتر امروز همه تكاليفش را سريع انجام داد». با اين كار او را در معرض تحسين خود و پاسخ دلگرم كنندهي پدرش قرار ميدهيد. واضح و مشخص بيان كنيد. به جاي اين كه بگوييد « خوب بود» بگوييد «ممنون كه ميز شام را چيدي». اين دركِ انجام كار و ارزش فردي را در او بالا ميبرد و به او اجازه ميدهد دقيقا بداند چه كاري را درست انجام داده است.
خوب گوش كنيد
اگر كودكتان نياز به حرف زدن دارد، بايستيد و به چيزي كه براي گفتن دارد خوب گوش دهيد. او نياز دارد احساس كند كه افكارش، احساساتش، خواستهها و نظراتش مهم هستند. به او كمك كنيد با نام گذاشتن روي احساساتش با آنها راحت كنار بيايد. بگوييد «ميفهمم كه ناراحتي چون نميتواني به آن مهماني بروي». با پذيرفتن احساساتش بدون قضاوت درباره آنها، به احساسات او اعتبار ميبخشيد و نشان ميدهيد كه براي چيزي كه ميخواهد بگويد ارزش قايليد. اگر احساسات خودتان را با او سهيم كنيد مثلا اگر بگوييد:«من نگران مامان بزرگم. خيلي مريضه»، او هم در بيان احساسات خودش اعتماد به نفس پيدا ميكند.
از مقايسه اجتناب كنيد
نظراتي مثل «چرا سعي نميكني مثل برادرت باشي؟» يا «چرا مثل دوستت مودب نيستي؟» فقط كودكتان را به ياد مشكلاتش مياندازد و در او احساس خجالت، حسادت و رقابت را تشديد ميكند. حتي مقايسههاي مثبت مثل «تو بهترين بازيكني» هم به طور بالقوه مخرب اند چون چون كودك به سختي مي تواند هميشه بر طبق اين تصوير خود را بسازد. اگر بگذاريد كودكتان بداند كه او را به خاطر منحصر به فرد بودنش تحسين ميكنيد، او هم ارزش بيشتري براي خودش قايل ميشود.
احساس همدردي كنيد
اگر كودكتان خودش را به شكلي ناخوشايند با خواهر برادرها يا همسالانش مقايسه ميكندمثلا مي گويد: «چرا نمي تونم مثل دوستم توپ پرت كنم» ، با او همدردي كنيد و بعد روي يكي از تواناييهايش تاكيد كنيد. مثلا بگوييد، «آره راست ميگي. دوستت توپ پرت كن ِ خوبيه. تو هم خيلي تند ميدوي». اين به كودكتان كمك ميكند متوجه شود كه ما همه نقاط قوت و ضعفي داريم و لازم نيست كه حتما بي عيب باشد تا احساس خوبي درباره خودش داشته باشد.
تشويق كنيد
هر كودكي نياز به شكلي از حمايت از جانب عزيزانش دارد كه پيغام ميدهند «ما به تو ايمان داريم. ما تلاشهايت را ميبينيم. ادامه بده!» تشويق يعني تشخيص دادن پيشرفت و نه فقط پاداش دادن به نتيجه اي. پس اگر كودكتان با مسئلهي رياضي دست و پنجه نرم ميكند، به جاي اين كه بگويي «نه اينطوري نيست. بگذار برات حلش كنم»، بگوييد «خيلي داري تلاش ميكني. تقريبا به جواب رسيدي»
تفاوتي بين تحسين و تشويق هست. تحسين پاداش به انجام كار است، در حالي كه تشويق پاداش به فرد است («تو تونستي» به جاي «من به تو افتخار ميكنم»). تحسين ممكن است به كودك بفهماند كه تنها وقتي «خوب» است كه كاري را درست انجام داده باشد. از سوي ديگر، تشويق به رسميت شناختن تلاش است. گفتنِ «خب بهم بگو بازي چطور بود. ديدمت چطور حمله ميكردي» مفيدتر از گفتن «تو بهترين بازيكن تيمي» عمل ميكند. تحسين بيش از اندازه اعتماد به نفس را خدشه دار ميكند چون فشاري براي انجام كار و نياز مداومي به تاييد ديگران ايجاد ميكند. بنابراين تحسين را كناري بگذاريد و آزادانه او را تشويق كنيد؛ اين به كودكتان كمك ميكند تا با احساس خوبي نسبت به خود رشد پيدا كند