ایلیاایلیا، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره

دنیای زیبای ایلیا

اگر کارمند نبودم

1391/12/3 11:09
524 بازدید
اشتراک گذاری

وقتی با بـــــــــوس فـــــــــرزندت از خواب بیدار می شی

وقتی با خنـــــــده فـــــــــــرزندت خواب از سرت میره

وقتی فرزنــــــــــدت خوشحاله که مامان امروز کنارشه

وقتی خبری از پرستار نیست

وقتی صبح فرزنــــــــدت اسباب بازی هاشو میاره

وقتی پاهاشو دراز می کنه میــــگه مامان اتل

وقتی از خوشحالی دوباره بوســـه بارونت میکه

اما

مامان شتاب داره که باید برســـه به اداره

پرستارش در می زنه ومیـــاد  تو خونه

مامان مانتو میپوشه و...

 

اونوقت هست تمام شادی فرزندت از بودن با تو میشه اشک های حلقه زده تو چشم های نازش وگریه وچسبیدن به تو که یعنی مامان نرو

 

اما مامان باید بره ....

میشد امروز روز خوب شادی بود برای فرزندم اگر من کارمند نبودم...

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

سه قلوها
9 اسفند 91 1:07
خداقوت
مامان ضحی
14 اسفند 91 22:52
خانم گل من حاصل یه زندگی کاملا فرهنگی هستم وقتی متنت رو خوندم یاد بچگیای خودم افتادم درسته اونموقع ناراحت می شدم ولی الان میفهمم چقدر ارزش داشته و داره. میبوسم دستای پدر و مادرم رو . مطمئن باش ایلیاجون هم قدر تمام زحمات مامانشو خواهد دانست هرچند الان براش سخت باشه. موفق باشی مامان مهربون

امیدوارم ایلیا هم مثل خالش قدر دون باشه بوسسسس

هدا مامان رها
15 اسفند 91 7:55
چقدر دلم گرفت.واقعا سخته از بچه جدا شدن...

اره عزیزم مخصوصا وقتی قرار با چشم های اشک الود بچهات ازش جدا شی

خاله سوری
18 اسفند 91 18:09
حسنا جون بهت یه خداقوت از ته دل میگم، مطلبت رو قبلا خونده بودم اما معناش رو همین چند روز پیش درک کردم که به خاطر رفتن به کلاس مجبور شدم زهره م رو بذارم مهد، دخمری اونقدر گریه کرد و این سفر بهش سخت گذشت که فقط میتونستم به خدا توکل کنم تا آروم بشم، اما به قول آبجیم فردا که بزرگ شدن ان شاالله سود درس و کار ما برا اوناست و تو رشد اجتماعی و فرهنگیشون به امید خدا موفق ترند


عزیزم ممنون اره انشالله بچه ها متوجه میشن ما هر کاری می کنیم بخاطر خودشون هست امیدوارم شما هم تو درس وزندگیتون موفق باشی
خاله سوری
22 اسفند 91 20:06
سلام حسنا جون نی نی وبلاگ زهره م راه افتاد خوشحال میشم بهم سر بزنی و راهنماییم کنی

به سلامتی عزیزم منتظر خارات شنگ دختملیت هستیم
مامان ضحی
24 اسفند 91 2:05
سلااااااااامممممممممممممممممم ایلیاجون تولدت مباااااااااااااااارککککککککککککک بوووووووووووووووس

ممنون عزیزم
مامان یزدان
3 اردیبهشت 92 12:20
عزیزم منم همین مشکل رو دارم.فقط باید به خدا توکل کرد.