ایلیا جونی دو شب جدا از من روی تخت خودت خوابیدی شب اول خیلی اضطراب داشتم برات یه ایه الکرسی خوندم گفتم خدا خودت مواظب پسری من باش شب دوم راحت تر ازت جدا شدم اما وسط شب که بیدار شدی گریه کردی خودم هم اومدم کنارت خوابیدم چکار کن مامان طاقت جدایی را نداره دیشب هم که دوباره کنار خودم خوابیدی نصفه شب بیدار شدی بدونی که چشمات را باز کنی جیغ زدی گفتم بخواب پسرم من کنارتم تو هم چشم های نازتو بستی خوابیدی نمی دونم ایا می تونم تو را از خودم جدا کنم و شب ها جدا بخوابی یا نه فکر کنم قبل از هر چیز باید خودم را عادت بدهم که بدون نگاه کردن به تو چشم هایم راببندم و بخوابم. پسری عادت کردی با شنیدن اهنگ می رقصی مخصوصا همراه اهنگ های خاله شادونه که ...